بنچاق رادیو همکف

بهتون خوش‌آمد میگم.
در این لحظه شما در حال مطالعه‌ی توضیحات من در مورد رادیو همکف هستین. قبل از همه‌ی این حرفا باید یه چیزی بهتون بگم!
شما دارید نوشته‌های منو تو دلتون بلند بلند می‌خونید.
اما چون صدای منو تا به حال نشنیدین، دارید اونو با صدای خودتون می‌خونید. در حقیقت با صدای خودتون به حرف‌های من گوش میدید. شما دارید به خودتون گوش می‌کنید!
این همون چیزیه که ما دنبالش میگردیم!
در رادیو همکف به صدای خودتون گوش می‌کنید.
اینجا همکفه. خوش آمدید!

پیشتر گفتم که از رادیو همکف صدای زندگی رو می‌شنوید، البته به سعی و تلاش بخش خصوصی.
یک رادیو اینترنتی درباره کودکان برای بچه‌های دیروز. رادیویی برای همه: به ویژه همه‌ی اونایی که پدر و مادر هستن اونایی که می‌خوان پدر و مادر باشن اونایی که برای بچه‌ها، در مورد بچه‌ها یا به خاطر بچه‌ها فعالیت‌های مختلفی انجام می‌دهند.
تلاش می‌کنیم تا با آموزش و آگاهی‌بخشی نگاه آدم‌بزرگ‌ها را نسبت به همه چیز درباره کودکان حساس کنیم.
در رادیو همکف سلامت کودک، رفتار با کودک، کودک خاص، آموزش کودک، کودک متخصص، کودک و معنویت، سرگرمی کودک و حقوق کودک سرفصل گفتگو‌های ساده و صمیمانه‌ی ما با متخصصان، کودکان و بچه‌های دیروز رو تشکیل میده.
شاید فکر کنید که ما صرفا در مورد کودکان حرف می‌زنیم. اما شما بهتر از من می‌دونید که ریشه‌ی همه چیز در کودکی ‌ماست.
برای همینه که میگیم رادیو همکف نه فقط درباره‌ی کودکی، بلکه صدای زندگیه. صدایی که ما رو به کودکی برمیگردونه.
اگه جز دسته‌ی بچه‌های دیروز هستید، در همکف خودتون رو دوباره پیدا می‌کنید.
ما می خواهیم به کودکی برگردیم.
و اولین قدم اینه که یک شنونده موثر باشیم.

خب لازمه که حالا خودم رو بهتون معرفی کنم.
من دختر خانواده آقای رادیو هستم. 

دختر رادیو

پدر من در دانشگاه، ارتباطات تدریس می‌کنه. شاید کمی زمخت به نظر بیاد اما مهربون و خوش‌قیافس. یه عالمه دوسش دارم و اونم منو هوارتا دوس داره.

آقای رادیو

توی همون دانشگاه بود که با مادرم آشنا شد: ایشون!
خانم رادیو.

خانم رادیو

من فکر می‌کنم که مادرم قشنگ‌ترین خانم رادیو دنیاست.
مامان من هم ارتباطات خونده. اما بعد از دانشگاه حس کرد که علاقه‌مندیش به هنر خیلی بیشتره. پدرم تشویقش کرد تا به دنبال علایقش بره. به همین خاطر بود که به سراغ گرافیک رفت.
حالا یه استودیو داره که توش کار ایده‌پردازی و طراحی کتاب، مجله، بروشور، پوستر، وب سایت و خیلی طراحی های دیگه رو انجام میده. اسمش رو گذاشتیم استودیو خانمِ رادیو …

راستی من یه برادر کوچکتر از خودم هم دارم. اسمش پسر رادیوست. برادر من دارای معلولیته و روی ویلچر می‌شینه.

پسر رادیو

برای همین ما ساکن طبقه‌ی همکفیم. چون توی این شهر کمتر خونه‌ای پیدا میشه که برای افراد دارای معلولیت مناسب سازی شده باشه.

ما بخشی از ساعات شبانه‌روز رو به صدای اعضای خانواده گوش می‌کنیم. به خاطر همین خوشحالیم چون صدای همدیگه رو می‌شنویم هر کدوم حرفایی برای شنیده‌ شدن داریم و باید بدونید در طبقه همکف خبری از تلویزیون نیست!

راستی شاید براتون عجیب باشه که بچه‌ای به سن و سال من بتونه این متن رو بنویسه اما باید بهتون بگم که من از بچگی به نوشتن علاقه‌مند بودم برای همین این شانسو به من دادن تا اطلاعات رادیوی خانوادگیمون رو براتون بنویسم.
البته خیلی هم عجیب نیست چون من یه رادیو هستم و از یه رادیو این حرفا بعید نیست.

استودیوی خانمِ رادیو جاییه که من دوست دارم وقتی بزرگ شدم دفتر کارم باشه.

بعدا در موردش توضیحات بیشتری خواهم داد.